آیا هنوز وقت آن نرسیده که با خدا آشتی کنیم ؟

ن : ف م

كم ترين سپاسگزاري





أدنَى الشُّكرِ رُؤيَةُ النِّعمَةِ مِنَ اللّه  مِن غَيرِ عِلَّةٍ يَتَعَلَّقُ القَلبُ بِها دُونَ اللّه عَزَّوَجَلَّ والرِّضا بِما اُعطىَ وألاّ تَعصيَهُ بِنِعمَتِهِ و تُخالِفَهُ بِشَى ءٍ مِن أمرِهِ ونَهيِهِ بِسَبَبِ نِعمَتِهِ؛

كم ترين سپاسگزارى، اينست كه انسان نعمت را مستقيما از خدا بداند و جز او علتى براى آن نداند و نيز به آنچه خداوند عطايش كرده، خرسند باشد و با نعمت او مرتكب گناه وى نشود و نعمت خدا را وسيله مخالفت با امر و نهى او قرار ندهد.



امام صادق عليه السلام



:: موضوعات مرتبط: شکر، داستــان،حـدیث،آیـــه، ،


ن : ف م

شكر نعمت، نعمتت افزون كند

 

در بني اسرائيل مردي بود که شبي در خواب ديد که به او گفته شد نصف عمرت در وسعت رزق و روزي هستي، انتخاب کن نصف اول عمرت باشد يا نصف آخر؟ مرد گفت: نصف اول آن باشد.

آنگاه دنيا به او روي آورد و هر وقت خداوند به او نعمتي مي داد، صدقه مي داد، شکر مي کرد و بخشش مي نمود و به بيچارگان كمك مي كرد . تا اينکه شبي در خواب ديد که به او گفتند: نصف عمرت که بايد در رفاه باشي تمام شد.

مرد گفت: خداوند  به من نعمت داد و من شکر کردم  و خدا وعده داده که اگر شکر نعمت کنيد نعمت شما زياد مي شود.

به او گفته شد: درست است تو نصف ديگر عمرت را نيز در رفاه خواهي بود زيرا که شکر نعمت کردي.

 

روايتي از حضرت امام رضا عليه السلام
مشکاة الانوار ، ص 45




:: موضوعات مرتبط: شکر، داستــان،حـدیث،آیـــه، ،


ن : ف م

از ته دل خدا را شكر كنيم ...

روی نیمکت پارک نشسته بود و به لباسهای کهنه فرزندش و تفاوت او با بچه های دیگر نگاه می کرد، ماشین گران قیمتی جلوي  پارک ایستاد و مرد بسيار شیک پوشی از آن پیاده شد و با احترام در ماشین را برای همسرش که پسرکی در آغوش داشت بـاز کـرد.
با حسرت به آنها نگاه کرد و از ته دل آه کشید.
آنها کودک را روی تاب گذاشتند.
خدایا! چه می دید! پسرک عقب مانده ذهنی بود.
با نگاه به جستجوی فرزندش پرداخت، او را ديد که با شادی از سـرسـره بالا می رفت .

چشمانش را بست و از ته دل خدا را شکر کرد.



:: موضوعات مرتبط: شکر، داستــان،حـدیث،آیـــه، ،


ن : ف م


 

نِعمَةٌ لاتُشكَرُ كَسَيِّئَةٍ لاتُغفَرُ؛

نعمتى كه سپاسگزارى نشود

مانند گناهى است كه آمرزيده نشود.

 

امام جواد علیه السلام

 



:: موضوعات مرتبط: شکر، داستــان،حـدیث،آیـــه، ،


ن : ف م

شکر نعمت

 

شُكرُكَ لِنِعمَةٍ سالِفَةٍ يَقتَضى نِعمَةً آنِفَةً؛

شكـر تو بـر نعمت گـذشتـه،

زمينه ساز نعمت آينده است

امام حسين عليه السلام 



:: موضوعات مرتبط: شکر، داستــان،حـدیث،آیـــه، ،


ن : ف م

اجر سپاسگذاری از خدا


ســـيرِ سـپـاسـگزار

اجرش همانند روزه دارى است كه براى خدا روزه مى گيرد

تندرستِ سپاسگزار

همانند آن اجـــــرى را دارد كه بيمارِ شــــكيبا

بخشنده سپاسگزار

همان اجر را دارد كه تنگدست قانع

«حضرت محمد صلی الله علیه و آله»

"كنزالعمال، ج10، ص143، ح28731"



:: موضوعات مرتبط: شکر، داستــان،حـدیث،آیـــه، ،
:: برچسب‌ها: حدیث زیبا درباره شکر, حدیث شکر, حضرت محمد(ص), شکر, خدا,


ن : ف م

خدا را شکر ...


خدا را شكر ...

كه دختر نوجوانم هميشه از شستن ظرفها شاكي است.
اين يعني او در خانه است و در خيابانها پرسه نمي زند.


خدا را شكر ...

كه ماليات مي پردازم
اين يعني شغل و در آمدي دارم و بيكار نيستم.



خدا را شكر ...

كه لباسهايم كمي برايم تنگ شده اند
اين يعني غذاي كافي براي خوردن دارم.


خدا را شكر ...
كه در پايان روز از خستگي از پا مي افتم
اين يعني توان سخت كار كردن را دارم.


خدا را شكر ...
كه بايد زمين را بشويم و پنجره ها را تميز كنم
اين يعني من خانه اي دارم.


خدا را شكر ...
كه در جائي دور جاي پارك پيدا كردم
اين يعني هم توان راه رفتن دارم و هم اتومبيلي براي سوار شدن.


خدا را شكر ...
كه سرو صداي همسايه ها را مي شنوم
اين يعني من توانائي شنيدن دارم.


خدا را شكر ...
كه اين همه شستني و اتو كردني دارم
اين يعني من لباس براي پوشيدن دارم.


خدا را شكر ...

كه هر روز صبح بايد با زنگ ساعت بيدار شوم
اين يعني من هنوز زنده ام.


خدا را شكر ...
كه گاهي اوقات بيمار مي شوم
اين يعني بياد آورم كه اغلب اوقات سالم هستم.


خدا را شكر ...
كه خريد هداياي سال نو جيبم را خالي مي كند
اين يعني عزيزاني دارم كه مي توانم برايشان هديه بخرم.


"نازنین"
 



:: موضوعات مرتبط: شکر، شعر،جمله زیبا، ،
:: برچسب‌ها: جملات زیبا درباره شکر, شکر, خدا, خدا را شکر, درباره شکر, خدا,


ن : ف م

خدایا شکر


خــــدایا
به داده ات و نداده ات و گرفته ات شــــکر


داده ات
نـعـمــت

                 نداده ات حـکـمـت

                               و گرفته ات امتحان است

 



:: موضوعات مرتبط: شکر، شعر،جمله زیبا، ،
:: برچسب‌ها: جملات زیبا درباره خدا, جملات زیبا درباره شکر, شکر, خدا, حکمت,


ن : ف م

چقدر عینک آفتابی بهش می آد!

در آخرين لحظات سوار اتوبوس شد روي اولين صندلي نشست ، از کلاس هاي ظهر متنفر بود اما حداقل اين خوبی را داشت که مسير خلوت بود .

اتوبوس که راه افتاد نفسي تازه کرد و به دور و برش نگاه کرد ، پسر جواني روي صندلي جلويي نشسته بود که فقط مي توانست نيمرخش را ببيند که داشت از پنجره بيرون را نگاه مي کرد .

به پسر خيره شد و خيال پردازي را مثل هميشه شروع کرد:"چه پسر جذابي! حتي از نيمرخ هم معلومه . چقدر مرتبه، سه تيغه هم که کرده حتما ادکلن خوشبويي هم زده چقدر عينک آفتابي بهش مي آد . يعني داره به چي فکر مي کنه؟ حتما به نامزدش فکر مي کنه؟ آره؛ حتما همين طوره . مطمئنم نامزدش هم مثل خودش جذابه ، بايد به هم بيان (کمي احساس حسادت) . یه پسر پولداره که همش با نامزدش ميرن پارتي، کافي شاپ، اسکي،... کلی می خندن و از زندگيشون لذت مي برن ، چقدر خوشبخته! يعني خودش مي دونه که بايد قدر زندگيشو بدونه؟"

دلش براي خودش سوخت . احساس کرد چقدر تنها و بدشانس است و چقدر زندگي به او بدهکار است . احساس بدبختي کرد . کاش پسر زودتر پياده مي شد ...

ايستگاه بعد که اتوبوس نگه داشت ، پسر از جايش بلند شد .

مشتاقانه نگاهش کرد ، قدبلند و خوش تيپ بود و ...!

پسر با گام هاي نااستوار به سمت در اتوبوس رفت . مکثي کرد و چيزي را که در دست داشت باز کرد ، يک، دو، سه و … لوله هاي استوانه اي باريک ، به هم پيوستند و يک عصاي سفيد را تشکيل دادند!!!

از آن به بعد ديگر هرگز عينک آفتابي را با عينک سياه اشتباه نگرفت و به خاطر چيزهايي که داشت خدا را شکر کرد .



:: موضوعات مرتبط: شکر، داستــان،حـدیث،آیـــه، ،
:: برچسب‌ها: داستان زیبا, داستان شکر, خدا, داستان عینک آفتابی, شکر, خدا,


ن : ف م

کاری بسیار ساده

روزي مردي خواب عجیبی ديد . دسته بزرگي از فرشتگان را ديد که سخت مشغول کارند و نامه هايي را که توسط پيک ها از زمين ميرسند ، باز مي کنند و آنها را داخل جعبه مي گذارند.

مرد از فرشته اي پرسيد: شما چکار مي کنيد؟

فرشته در حالي که داشت نامه اي را باز مي کرد، گفت: اينجا بخش دريافت است و ما دعاها و تقاضاهاي مردم از خداوند را تحويل ميگيريم.

مرد کمي جلوتر رفت تعداد دیگری از فرشتگان را ديد که به ســـــــرعت کاغذهـايي را داخل پاکت مي گذارند و آن ها را توســـــط پيک هايي به زمين مي فرستند.

مرد پرسيد: شماها چکار مي کنيد؟

يکي از فرشتگان با عجله گفت: اينجا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت هاي خداوند را براي بندگان به زمين مي فرستيم.

مرد کمي جلوتر رفت و يک فرشته را ديد که بيکار نشسته است ، با تعجب از فرشته پرسيد: شما چرا بيکاريد؟

فرشته جواب داد: اينجا بخش تصديق جواب است . مردمي که دعاهايشان مستجاب شده بايد جواب بفرستند ولي فقط عده بسيار کمي جواب مي دهند.

مرد با تعجب پرسيد: مردم چگونه مي توانند جواب بفرستند؟

فرشته پاسخ داد: بسيار ساده ، فقط کافيست بگويند: خدايا شکر ...



:: موضوعات مرتبط: شکر، داستــان،حـدیث،آیـــه، ،
:: برچسب‌ها: داستان زیبا, داستان شکر, داستان خواب عجیب, فرشتگان, خدا,


صفحه قبل 1 صفحه بعد